Loading...

Thursday, April 13, 2006

علت و معلول ( cause and effect )

حتما این را شنیده اید که میگویند : هر چیزی علتی دارد ، که به رابطه علت و معلولی معروف است !
اما به راستی این رابطه تا کجا پیش میبرد ؟
اگر جواب را دین کتب دینی جستوجو کنیم ، پاسخ میرسد : خدا علت همه چیز هست و خدا معلول نیست ! ( من هم نگفتم که نیست . )

یکی از فلاسفه ایران قدیم این رابطه را پایان پذیر میداند و میگوید اگر غیر از این بود چیزی وجود نداشت !
این فیلسوف از برهان خلف در ارئه این نظریه استفاده کرده !
و مثالی را برای ان میزند : فرظ کنید که دو سپاه میخواهند با یکدیگر جنگ کنند . شروع این جنگ مشروط به ان است که اخرین نفر در صف سپاه این جنگ را شروع کند ! اگر این صف سپاه تا بی نهایت (∞ ) ادامه داشته باشد جنگی رخ نخواهد داشت .

این فیلسوف تعداد افراد سپاه را به رابطه علت و معلولی نسبت داده و جنگ را به دنیای موجود !
حال سوال اصلی اینجاست ایا این مثال را میتوان در این مسئله مصداق داد یا خیر ؟!
ایا گفته این فیلسوف را قبول دارید ؟!
ایا این جهان ، جهانی واقعیست ؟!
شما چه فکر میکنید ؟

دانستنی : از برهان خَلف معمولا در مسائل فلسفی ای استفاده میکنند که جوابی برای ان نمیابند ، در این نوع برهان ، فیلسوف جواب سوال را پیدا نمیکند اما ثابت میکند که غیر از این جواب ، سوال نمیتواند جواب دیگری داشته باشد . ولی در حقیقت جواب قطعی را نمیدهد !

Monday, April 10, 2006

متن کوتاه ( short text )

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
- سعدی -

از تهی سرشار جویبار لحظه ها جاریست
- اخوان -

شروع به فکر کردن شروع به تحلیل رفتن تدریجیست
- البرت کاموس -

و هیچ کس نمیدانست
که نام ان کبوتر غمگین
کز دلها گریخته ، ایمان است
- فروغ فرخ زاد -

Saturday, April 08, 2006

داستان وبلاگستان پارسی ( event of persian's blog )

اگه توجه کنید تعداد وبلاگ های پارسی زبان بسیار شده از نظر تعداد ایران جزئ اولین دسته محسوب میشود . اما به نسبت ، هر چه کمیت بالا میرود کیفیت با رابطه معکوس کمتر میشود .
در اوایل که تازه باب وبلاگ نویسی رواج یافته بود ، تعداد محدودی وبلاگ ( اما با محتوا ) وجود داشت که میشد روزانه به انها سر زد
.
با پیدا شد پرشین بلاگ و نیز رایگان بودن ان این تعداد محدود به رقمی بالای 10.000 وبلاگ رسید که بیشترشان هم با پست اول کارشان تمام میشد و دیگر کاری به کار وبلاگ نداشتند . گویا مسئولان این سایت از اخلاق ایرانی جماعت با خبر نبودند . شاید این را شنیده باشید که میگویند : مفت باشه ، کوفت باشه ، به همین ترتیب هموطنان عزیز وقت بیکاری خود را به ساخت وبلاگ و پر کردن سرور ها و انهایی هم که کرم بیشتری داشتند مشغول هک کردن وبلاگ ها ، اختصاص دادند و چیزی جزء بیشتر کردن زحمت مسئولان سایت نکردند . البته قابل ذکر است که در این میان وبلاگ هایی با محتوای خوب تشکیل شد !

زمانی که اعلام شد که وبلاگ های ایرانی از نظر تعداد جزء ده رتبه اول شده خیلی ها استقبال کردند و خرسندی خود را اعلام کردند و خوانندگانشان را به ساخت وبلاگی برای خود تشویق کردند !

اگر کمی دقت کنیم ما در چیزهای دیگری هم به این گونه عمل کرده ایم مانند همین ماجرای ایران خودرو که از نظر کمیت جزء سه کشور برتر جهان و از نظر کیفیت از اخر جزء سه یا چهارمین شرکت است .
سالی 1 – 2 میلیون خودرو را فقط در یک کشور به فروش میرساند که شرکت های بزرگ دنیا ارزو دارند این تعداد خودرو در جهان به فروش برسانند

Thursday, April 06, 2006

استعفا ( to resign )

بدین وسیله من رسما از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئولیت های یک کودک 8 ساله را بر عهده میگیرم.

می خواهم به یک ساندویج فروشی بروم و فکر کنم که انجا یک رستوران 5 ستاره است.
میخواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است ، چون میتوانم ان را بخورم.
میخواهم زیر یک درخت بلوط بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم.
می خواهم به گذشته بازگردم ، وقتی همه چیز ساده بود ،وقتی داشتم رنگها را ، جدول ضرب را ، و شعر های بچگانه را یاد میگرفتم ، وقتی نمیداستم که چه چیزهایی نمیدانم و هیچ اهمیتی هم نمیدادم.
میخواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است و می خواهم از پیچیدگی های دنیا بی خبر باشم .
می خواهم فکر کنم که دنیا چه قدر زیباست و همه راستگو و خوب هستند .
می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم ، نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری ، خبر های ناراحت کننده ، صورت حساب ،جریمه و ...
می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم ، به یک کلمه محبت امیز ، به عدالت ، به صلح ، به فرشتگان ، به باران .

این دسته چک من ، این کلید ماشین ، کارت اعتباری و بقیه مدارک ، مال شما !
اگر میخواهید بیش از این با من صحبت کنید باید مرا بگیرید ، چون ...

منبع : کتاب نشان لیاقت عشق

Monday, April 03, 2006

دیوانه یا عاقل ! ( sane-or-insane )

دیروز یک نکته جالب ( یا بهتر بگم یک سوال جالب ) به ذهنم رسید که گفتم به شما هم بگم بد نیست !
فرض کنید در یک شهر که همه مردم ان دیوانه هستند عاقلی پیدا شود !
به نظر شما کمدام یک دیوانه اند ؟ ان فرد عاقل یا اهالی ان شهر که همه دیوانه اند ؟ ( جوابش با خودتان است )

اگرجوابتان ان مرد عاقل است این را هم بخوانید :
حال فرض کنید که یک شهر دیگر نیز باشد که هم فرد عاقل را دیوانه بداند هم ان شهر دیگر را ، و ان شهر دیگر هم عاقل را دیوانه بداند و هم دیگر شهر را که ان شهر را دیوانه میپنداشته ، ان فرد عاقل هم نیز هر دو شهر را دیوانه میپندارد و فقط خود را عاقل میداند ؟ حال بگویید کدام یک عاقل اند ؟

100% جواب سوال دومی بسیار سخت تر از جواب اولیست و هر چه این سلسله را ادامه دهیم به نسبت جواب نیز سخت تر خواهد بود .
حال این مثال را واقعی بپنداریم و تعداد شهر ها را همان تعداد کشور ها در نظر بگیریم ! حتما میتوانید درک کنید که جواب این سوال غیر منطقی و شاید هم کمی مضحک به نظر اید !

حال این سوال ها را میتوانیم از خود بپرسیم !
- ایا این میتواند به حقیقت نزدیک باشد ؟
- اگر باشد ! واقعا چه کسی عاقل و چه کسی دیوانه است ؟
- ما در کدام دسته ایم ؟ دیوانه ایم یا عاقل ؟
- چه کسی در این مورد قضاوت میکند ؟
- ایا میشود جوابی منطقی برای ان پیدا کرد ؟